چرا بعضی ها دست به اهانت و توهین می زنند؟
علت های اهانت و توهین به دیگران از جمله اهانت به ساحت رسول مهربانی و رحمت حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله عبارتند از:
1: حسادت: معمولًا هر نعمتى نصیب انسان مى شود مزاحمت هاى حسودان نیز افزوده مى شود و گاه این حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مى کند که زندگى بر صاحب نعمت مشکل مى شود و لذا حسودان چون نمی توانند آن نعمت را از او بگیرند دست به توهین و اهانت می زنند،
آرى دشمنان از شدت کینه توزى و حسادت، حاضر نیستند این افتخار و موهبت را بر مسلمانان ببینند که پیامبرى بزرگ، صاحب یک کتاب آسمانى با عظمت از سوى خداوند بر آن ها مبعوث شده است و لذا دست به توهین و اهانت می زنند و البته این کار در قوم یهود بی سابقه نیست.
آن ها وقتی مقام و منزلت حضرت یوسف علیه السلام را دیدند تصمیم به قتل او گرفتند و به پدرشان که پیامبر خدا بود اهانت کردند و به او نسبت جهالت و گمراهی دادند و خداوند این واقعیت را در قرآن کریم بیان کرده و فرموده است:
هنگامى که برادران گفتند: یوسف و برادرش بنیامین نزد پدر، از ما محبوبترند در حالى که ما گروه نیرومندى هستیم! مسلّماً پدر ما، در گمراهى آشکارى است«1»
برای این که انسان بتواند بر حسادت غلبه کند باید دست از اهانت و تحقیر دیگران بردارد همان گونه که از رسول اکر نقل شده است که فرمودند:
مرضى که امّت هاى پیشین به آن گرفتار شده اند به سوى شمار روى آورده است و آن بیمارى حسد است که موى بدن را نمى ریزد ولى دین را مى ریزد و از بین مى برد، و راه نجات از آن و درمان آن این است که انسان «هنگام پیدایش نشانه هاى حسد» دست و زبانش را نگاه دارد و حتّى نسبت به برادر مؤمن خود با اشاره چشم و ابرو اهانت نکند!«2»
2: ترس: در حدیث لیلة المبیت« شبى که على علیه السلام به جاى پیامبر صلى الله علیه و آله در بسترش خوابید» مى خوانیم: صبحگاهان هنگامى که محاصره کنندگان خانه پیامبر صلى الله علیه و آله به درون خانه ریختند و به سوى بستر حمله کردند، حضرت على علیه السلام را به جاى پیامبر صلى الله علیه و آله در بستر دیدند و با سخنان زشتى نسبت به مقام والاى على علیه السلام اهانت کردند، امام علیه السلام فرمود:
این سخنان را درباره من مى گویید در حالى که خداوند افتخارات بزرگى به من داده، خداوند آن قدر شجاعت به من عطا فرموده که اگر بر تمام افراد ترسو دنیا تقسیم شود همه شجاع خواهند شد»!«3»
بله این بار نیز دشمنان و کافران و معاندان از محبوبیت رسول الله در بین مسلمانان ترسیدند و برای نشان دادن ترسشان دست به اهانت و توهین زدند
3: لجاجت و سر سختی: به کسانی لجوج می گویند که پند و اندرز در آن ها اثر ندارد و این افراد گاهی تا اهانت به خداوند نیز پیش می روند مانند قوم بنی اسرائیل که لجاجت و سرسختى آن ها سبب شد که حتى به ساحت قدس پروردگار اهانت کنند؛و هنگامی که حضرت موسی به آن ها پیشنهاد ورود به شهری به نام «عمالقه» را داد گفتند:
اى موسى این فکر را از مغز خود بیرون کن ما هرگز وارد شهر نخواهیم شد، تو خودت و پروردگارت که وعده پیروزى داده است بروید با «عمالقه» بجنگید هنگامى که پیروز شدید به ما خبر کنید ما در اینجا نشسته ایم«4»
و این در واقع نوعى استهزاء و اهانت آشکار است، البته اگر امروز به پیامبر اهانت می کنند تعجبی ندارد چون پدرانشان به خدا اهانت کرده بودند
منابع:
1: إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفی ضَلالٍ مُبین«یوسف آیه 8»
2: الا انَّهُ قَدْ دَبَّ الَیْکُمْ داءُ الْامَمِ مِنْ قَبْلِکُمْ وَهُوَ الْحَسَدُ، لَیْسَ بِحالِقِ الشَّعْرِ، لَکِنَّهُ حالِقُ الدّینِ، وَیُنْجى فیهِ انْ یَکُفَّ الْانْسانُ یَدَهُ وَیَحْزَنَ لِسانَهُ وَلایَکُونَ ذاغَمْزٍ عَلى اخیهِ الْمُؤْمِن « میزان الحکمه، جلد اوّل، صفحه 630.»
3: «وَ مِنَ الشَّجَاعَةِ مَا لَوْ قُسِّمَ عَلَى جَمِیعِ جُبَنَاءِ الدُّنْیَا لَصَارُوا بِهِ شَجْعَاناً« بحارالانوار، جلد 19، صفحه 83.
4: قالُوا یا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون «مائده آیه 24»